کاملترین و دقیق ترین فول آلبوم افشین مقدم با کیفیت اورجینال منتشر شد.
هم اکنون می توانید این مجموعه بی نظیر را از طریق این لینک دریافت کنید.
قسمتی از بیوگرافی افشین مقدم
فشین مقدم موسیقی را در دوران کودکی زیر نظر عطاالله خرم آموخت. اما شروع خوانندگی او حکایتی دیگر دارد. داستان از آنجا شروع میشود که افشین مقدم در تراس رستورانی در نزدیکی شمیران (رستوران لوکس طلایی) آواز میخواند. صدای گرمی داشت و علاقهاش فقط خواندن بود نه پول. سعید دبیری ترانهسرای بسیاری از قطعات مجموعه «زمستون» میگوید که یک روز به این رستوران رفت و با افشین مقدم آشنا شد. افشین لوطی بود و میز دبیری را حساب کرد و رفاقت آنها شروع شد. سعید دبیری – که بعدها با کوروش یغمایی و علی رضا افتخاری هم همکاری کرد- ترانه زمستون را گفت و از افشین مقدم که در آن روزها در بلککتز هم نقش کوچکی داشت خواست تا آن را به همراه چند ترانه دیگر اجرا کند. ترانهها را در استودیو بل ضبط کردند و در سال ۱۳۵۴ آلبوم «زمستون» منتشر شد، خیلی هم سر و صدا کرد و اسم افشین مقدم را سر زبانها انداخت و همین باعث شد که او بلافاصله ضبط آلبوم دوم را با ساختههایی از جهانبخش پازوکی شروع کند.
آلبوم زمستون پس از انقلاب به تکثیر و پخش مجدد رسید. این آلبوم که در آن ملودیهای خاطرهسازی مثل (زمستون) و (مسافر) را قرار دارد، گزیدهای از کارهای افشین مقدم است که همگی پالایش صدا شدهاند و پس از اخذ مجوز از وزارت ارشاد از طرف شرکت پیامکاست به بازار آمد. در این آلبوم ترانهٔ گل افشین با صدای کیوان را که به یاد افشین بعد از مرگش بر روی ملودی زمستون خوانده است، گنجانده شده است.
افشین مقدم در برنامههای چشمک و شیش و هشت درخشید و در کنار خوانندگانی همچون اونیک، بتی، طوفان، کیوان و… تبدیل به یکی از اعضای اصلی گروه باریته شد.
افشین مقدم کارمند سابق بانک ملت بود. او ۱ مرداد ۱۳۵۵ بر اثر تصادف در جاده آمل در گذشت، و در قطعه ۹ بهشت زهرا تهران به خاک سپرده شد.
ترانه هجرت با شعر شهیار قنبری و آهنگ ناصر چشمآذر که قرار بود، افشین مقدم این ترانه را اجرا کند اما به دلیل تصادف فوت میکند، و گوگوش این ترانه را اجرا میکند.
سعید دبیری میگوید: «قبل از سفر شمال، شب آخری که افشین در تهران بود، به استودیو بل آمد و به ناصرچشمآذر اصرار کرد که آهنگ هجرت را که نصفه کاره مانده بود ضبط کند. به او گفتیم که وقتی برگشت میتواند سر فرصت به استودیو بیاید اما او که انگار از مرگش خبر داشت، قبول نکرد. حتی آن شب از چند تا از دوستان و خانوادهاش هم خداحافظی کرد و دیگر هیچ وقت صدای او را نشنیدیم.»
«حدود ساعت یک نیمهشب بود که تصمیم گرفتیم به شمال برویم. مقصد ما بیشهکلا بود. افشین رانندگی میکرد. حدود چهل کیلومتر به آمل مانده بود که او از یک سواری سبقت گرفت و به محض اینکه به سمت چپ جاده متمایل شد، اتوبوسی از مقابل رسید… او مرتب از مرگ سخن میگفت. ترانه مسافرش را چندین بار خواند… میگفت از تمام فامیل خداحافظی کردهام. وقتی حادثه پیش آمد، من و افشین به بیرون ماشین پرت شدیم و مدتها کنار جاده بودیم. قسمت چپ بدنش به کلی خرد شده بود و خون زیادی از بدنش میرفت. بعد از مدتی یک شورلت به کمک ما آمد. افشین دیگر رمقی نداشت. او فقط به من نگاه میکرد. انگار میخواست به من حالی کند، بهروز دیدی گفتم زندگی من همین جا تموم شده… اتومبیل به سرعت جاده هراز را طی میکرد… خدای من… افشین دیگر نگاهم نمیکرد.»
بهروز برزگر، محمد شاهنوری و رضا کیکاسری، همراهان افشین در سفر کذاییاش بودند. همانهایی که وقتی در بیمارستان به هوش آمدند، روایت بالا را برای مجله «جوانان امروز» تعریف کردند. افشین مقدم، با این تصادف درگذشت، در حالی که چند روزی بیشتر از به دنیا آمدن دخترش، مینو نمیگذشت.
درگذشت وی، سبب سروصدای زیادی در آن زمان بود؛ افشین مقدم در اوج موفقیت درگذشته بود روحش شاد
فریبرز لاچینی به یاد افشین مقدم قطعه زمستون را به صورت پیانو در یکی از آلبومهای بوی دیروز اجرا کرد.